از ره دور خبر می آید

از ره دور خبر می آید

وقتی نسیم می وزد، این بوی سیب چیست؟ این سرزمین تیره و گرم و غریب چیست؟ بی اختیار باز دلم شور می زند با من بگو گواه دل بی شکیب چیست؟ شاید رباب بشنود آرام تر بگو آن تیرهای چله نشین مهیب چیست؟

 شعر شماره یک
از ره دور خبر می آید
کاروانی ز سفر می آید

راه این قافله را باز کنید
دختر شاه ظفر می آید

معجری را که به سر پوشیده
به رقیّه چقَدَر می آید

آب و آیینه بیارید همه
مادری با دو پسر می آید

وارث رزم حسن، عبدالله
مثل بابا به نظر می آید

قاسم از بس که شهادت طلب است
از لبش شهد شکر می آید

مشک ها را همه پر آب کنید
کودکی با لب تر می آید

قمر قافله ی هاشمیان
از پس ابر به در می آید

چقَدَر کرب و بلا دل گیر است
از غمش حوصله سر می آید

وای از حال یتیمی، وقتی
از لبش خون جگر می آید

حرمله در پی صیدش دارد
با سه تا تیر سه پر می آید
شعر شماره دو
وقتی نسیم می وزد، این بوی سیب چیست؟
این سرزمین تیره و گرم و غریب چیست؟

بی اختیار باز دلم شور می زند
با من بگو گواه دل بی شکیب چیست؟

شاید رباب بشنود آرام تر بگو
آن تیرهای چله نشین مهیب چیست؟

حالا که تیغ خنجرشان برق می زند
فهمیده ام که معنی شیب الخضیب چیست

مادر مرا سپرده به تو جانِ مادرم
آوارگی و یا که اسارت نصیب چیست؟